تاریخ : سه شنبه 90/8/24 | 3:29 عصر | نویسنده : عبدالله اسدی

پسر: تهران/وحید/26 و شما؟

دختر: تهران/نازنین/22

پسر: چه اسم قشنگی! اسم مادربزرگه منم نازنینه!

دختر: مرسی! شما مجردین؟

پسر: بله. شما چی؟ ازدواج کردین؟

دختر: نه منم مجردم! راستی تحصیلاتتون چیه؟

پسر: من فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه MIT دارم!!! شما چی؟

دختر: من فارق التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سرین فرانسه هستم.!!!

پسر: WOW چه عالی! واقعا از آشناییتون خوشبختم.!

دختر: مرسی منم همینطور! راستی شما کجای تهران هستین؟

پسر: من بچه تجریشم! شما چی؟

دختر: ما هم خونمون اونجاس! شما کجای تجریش میشینید؟

پسر: خیابون دربند! شما چی؟

دختر: خیابون دربند!؟ کجای خیابون دربند؟

پسر: خیابون دربند ، خیابون……..کوچه……….پلاک……… ، شما چی؟

دختر: اسم فامیلیه شما چیه؟

پسر: من؟ حسینی! چطور!؟

دختر: چی؟ وحید تویی؟ خجالت نمیکشی چت می کنی؟ تو که گفتی امروز با زنت میخوای بری

قسطای عقب مونده ی خونه رو بدی! مکانیکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟

پسر: عمه مولوک شمایین!؟ چرا از اول نگفتین؟ راستش! راستش!

دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فریده….. ، آخه می دونین…………

دختر: راستش چی؟ حالا آدرس خونه منو به آدمای توی چت میدی؟ میدونم به فریده چی بگم

پسر: عمه جان! تو رو خدا نه! به فریده چیزی نگین! اگه بفهمه پوستمو میکنه! عوضش منم به عمو فریبز چیزی نمیگم

دختر: اوووووووم خب ، باشه چیزی بهش نمیگم. دیگه اسم فریبرزو نیاریا

پسر: باشه عمه مولوک بای…….!!!





  • بن تن | قالب وبلاگ | دنیای اس ام اس
  • aaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaa گالری عکس
    دریافت همین آهنگ

    قالب وبلاگ

    aaaaaaaaaaaaa
    آخرین قیمت گوشی موبایل