سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : جمعه 91/8/5 | 5:19 عصر | نویسنده : عبدالله اسدی

در دهکده‌ای مردی زندگی میکرد که به ابله بودن اشتهار داشت و ابله هم بود . تمام آبادی مسخره اش می کردند . ابلهی تمام عیار بود و مردم کلی با او تفریح میکردند. ولی او از بلاهت خود خسته شد . بنابراین از مرد عاقلی راه چاره را پرسید.
مرد عاقل گفت:
مساله ای نیست! ساده است. وقتی کسی از کسی تعریف کرد ، تو انکار کن .
اگر کسی ادعا می کند که «این آدم مقدس است»،فوری بگو: نه ! خوب می دانم که گناه کار است. اگر کسی بگوی د: «این کتابی معتبر است» فوری بگو: «من خوانده و مطالعه کرده‌ام!» نگران نباش که آن را خوانده یا نخوانده ای? راحت بگو «مزخرف است!»اگر کسی بگوید «این نقاشی یک اثر هنری بزرگ است» راحت بگو: «این هم شد هنر؟ چیزی نیست مگر کرباس و رنگ. یک بچه هم می تواند آنرا بکشد.» انتقاد کن? انکار کن? دلیل بخواه و پس از هفت روز به دیدنم بیا.
بعد از هفت روز آبادی به این نتیجه رسید که این شخص نابغه است:ما خبر از استعدادهای او نداشتیم و اینکه او در هر موردی اینقدر نبوغ دارد.نقاشی را نشان او می‌دهی و او خطاها را به شما نشان می‌دهد.کتاب‌های معتبر را نشان میدهی و او اشتباهات و خطاها را گوشزد می‌کند. چه مغز نقاد شگرفی! چه تحلیل گر و نابغه‌ی بزرگی!
پس از هفت روز پیش مرد عاقل رفت و گفت:
دیگر احتیاج به صلاح و مصلحت تو ندارم. تو آدم ابلهی هستی!
تمام آبادی به این آدم فرزانه معتقد بودند و همه می گفتند:
چون نابغه‌ی ما مدعیست این مرد آدمی است ابله?پس او بایدحتما ابله باشد..!!!




تاریخ : جمعه 91/8/5 | 4:54 عصر | نویسنده : عبدالله اسدی

گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت !
پرسیدند :چه می کنی ؟
پاسخ داد :در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم ...
گفتند :حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد
گفت :شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟
پاسخ میدم :هر آنچه از من بر می آمد !!!!!




تاریخ : پنج شنبه 91/8/4 | 4:55 عصر | نویسنده : عبدالله اسدی

 

 

بی انصاف با کدام لالایی وجدانت را خوابانده ای
که اینچنین بیخیال ما شدی . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥
یاد تو” پرچم صلحیست میان شورش این همه فکر . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥
هر آدمی تو زندگیش یه بی معرفت داره
که اون بی معرفت
دوست داشتنی ترین آدمای روزگاره !
بی معرفت ، به یادتم . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥
وقتی گریه میکنی “زیباتر” می‌شوی
اما بخند
من به همان زیبا که “تر” نیست ، قانعم . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥
وابسته شدم به تو ، بی آنکه بدانم
“وابستگیها”
وام های کوتاه مدتی هستند
با بهره های سنگین . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥
برای من
“مهر”
در نگاه توست
نه اولین ماه پاییز . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥
کم سرمایه‌ای نیست داشتن آدم‌هایی که حالت را بپرسند
از آن بهتر داشتنِ آدم‌هایی است که
بتوانی در جواب احوال‌پرسی‌هایشان بگویی :
“خوب نیستم . . . “
♥♥♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥
همیشه همه توی بن بست زندگی برمیگردن سراغ عشق اولشون
اما چه سخته اون روزی که عشق اولت رفته باشه سراغ عشق اولش . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥
با هرکه نشستیم ، دل از او نشکستیم
بر جام می و می کده ، مردانه نشستیم
هرچند که این جام پر از جور و جفا بود
خوردیم ولی حرمت ساقی نشکستیم . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥
در دهکده ی تو خبر از بوی ریا نیست / چون نیست ریا ، هیچکس انگشت نما نیست
ما طالب مهریم و دل از عاطفه لبریز / دل صافتر از تو به خدا هیچ کجا نیست . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥
در دلم کودکیست که “بی تو بودنش” را نق میزند
من هیچ ، لااقل بهانه ی او باش . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥
در پــــی دانـه مـرو همچـو کبوتــر ، کـه تــو را
عاقـبت بهــر یکـی دانـــــه ، بــــه دام انـدازنـد
صیـد کن شیـــر صفت، نیم بخور، نیم ببخش
تـا بــه هـرجـا کـه روی ، بـر تـو ســلام انـدازند . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥
به چشمهایت بگو نگاهم نکنند
بگو وقتی خیـره ات می شوم
سرشان به کار خودشان باشد !
نه که فکر کنی خجالت میکشم ، نه !
حواسم نیست ، عاشقت میشوم . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥
ای دل نگفتمت مرو از راه عاشقی ، رفتی؟
بسوز که این همه آتش سزای توست . . .
خوشی با خوبی فرق دارد
به خاطر خوبی ها
از خیلی خوشی ها ، باید گذشت . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥
صدا بزن مرا
مهم نیست به چه نامی
فقط میم مالکیت را آخرش بگذار
می خواهم باور کنم ، مال تو هستم . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥
میان مشغله ها گم شدم اما دلم برای هوایت همیشه بیکار است . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥
بهشت فاصله ی پلک بالا و پایین من است
وقتی که به “تو” نگاه میکنم . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥
فکرم مسموم شده
از بس هرشب خیال تورا خورد . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥
هرگز کسی را از رفتنتان نترسانید
عادی میشود
شایـــــــد هم تا حـــدی که در را برایتــــــان باز کنند . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥
دلتنگ که باشی ، آدم دیگری می‌شوی
خشن‌تر.. عصبی‌تر.. کلافه‌ تر و تلخ‌ تر
و جالبتر اینکه ، با اطرافیان هم کاری نداری
همه اش را نگه میداری
و دقیقا سر کسی خالی میکنی ، که دلـتنگ اش هستی . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥
گاهی وقتا دلم میخواد یکی ازم اجازه بخواد
که بیاد تو تنهاییم …. و من اجازه ندم !
و اون بی تفاوت به مخالفتم بیاد تو و آروم بغلم کنه و بگه
مگه من مردم که تنها بمونی … !
♥♥♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥
جا گذاشتی . . . !
رد خاطراتت را جا گذاشتی
مال ناراضی از گلوی ما پایین نمیرود
بیا برش دار . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥
تو + خاطراتت + چشمانت + دستانت + لبخندت + اشکت
چند نفر به یک نفر ؟!
♥♥♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥
تا انتهای زندگی دوستم خواهی داشت؟
- نه ، تا انتهای خودم دوست

 




تاریخ : پنج شنبه 91/8/4 | 9:47 صبح | نویسنده : عبدالله اسدی

پنجره ی باران خورده ات را باز کن

چند سطر پس از باران
چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده
دلم برایت تنگ است
.
.
.
شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما ،
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
.
.
.
فرقی نمیکنه هوای الان چند نفره ست !
مهم اینه که تو نیستی و من مجبورم”تنهایی” دلتنگی آسمون رو تحمل کنم …
.
.
.
باز باران آمد
از هوا یا ز دو چشم خیسم؟
نیک بنگر!
چه تفاوت دارد…
.
.
.
همواره تنهاییم
در جمع یاران هم
در یک کویر خشک
در زیر باران هم
.



.
.
چه سنگین گذشت عصر بارانی ام
گویی نوازش نمی کرد، باران صورتم را
گریه ام، فریادم، تنها سکوتی بود
تا حرفهایم
در بستری از بغض بخوابند
.
.
.
باران که میبارد ، دلم برایت تنگ میشود …
راه می افتم بدون چتر ، من بغض میکنم ، آسمان گریه !
.
.
.
باران یعنی نقطه چین تا خدا …
.
.
.
باران که می بارد :
یکی باید باشد که به تو زنگ بزند و بگوید چترت را برده ای ؟
یکی که نگرانت باشد حتی نگران اینکه زیر باران به این لطیفی خیس شوی …
یکی باید باشد که دست بکشد توی سرت و آب ها را کنار بزند …
اما چند وقتیست که باران دارد می بارد و کسی به من نگفته چترت را برده ای ؟
و کسی نبوده که دست بکشد توی موهایم …
اصلا همه ی اینها بهانه ایست که وقتی باران می بارد یکبار دیگر یاد تو بیفتم …
.
.
.
مرا چه باک ز باران
که گیسوان تو چتری گشوده اند
مرا چه باک ز مرگ
که بوسه های تو پیغام های قیامند
بدرودهای تو
تکرارهای سلامند
.
.
.
باران بیاید یا نیاید ،
تو باشی یا نباشی ،
خاطرت باشد یا نباشد ،
من خیس از یاد توام !
.
.
.
تو مثل لحظه ای هستی که باران تازه می گیرد
و من مرغی که از عشقت فقط بی تاب و حیرانم
تو می ایی و من گل می دهم در سایه چشمت
و بعد از تو منم با غصه های قلب سوزانم
.
.
.
یه خیابون
یه بارون
دستهای یخ کرده
یه آهنگ
کلی فکر !
و پاکت سیگار به ازای تمام شارژهایی که باید برای با “تو” بودن خریده میشد … !
.
.
.
بر سرم
چتر گرفت؛
به تماشا
ایستادند
باران و رهگذران
.
.
.
هنوز هم وقتی باران می آید تنم را به قطرات باران می سپارم …
می گویند باران رساناست ، شاید دستهای مرا هم به دستهای تو برساند …
.
.
.
دیشب خدا آهسته در گوشم گفت :
دیگه بسه ، بارانم از اشکهایت خجالت میکشد …
.
.
.
دلم باران میخواهد و چتری خراب و خیابانی که هیچگاه به خانه ی تو نرسد …
.
.
.
این که چقدر از آن روز ها گذشته یا اینکه چقدر هر دویمان عوض شده ایم یا اینکه هر کداممان کجای دنیا افتاده ایم اصلا مهم نیست …
باز باران که ببارد ، هروقت که میخواهد باشد ، دلم هوایت را میکند …
.
.
.
زمانی شعر می گفتم برای غربت باران …
ولی حالا خودم تنهاترم ، تنهاتر از باران …
.
.
.
من با تو زیر باران نرفته ام اما باران که میبارد دلم برایت تنگ میشود …
.
.
.
تنها برخی از آدمها بـــــاران را احساس می کنند !
بقیه فقط خیس می شوند …
.
.
.
باز باران میبارد و همه جا خیس است ، چشمان خیسم را کجا آویزان کنم ؟
.
.
.
من برای تو چتری بیش نبودم …
بـاران که تمام شد فراموشم کردی !
تو تتنها همقدم باران می خواستی اما من خود باران شدم بعد از تو …
.
.
.
نام تو دعای نستجاب باران است ، هربار که تو را خوانده ام ، باریده ام …
.
.
.
باران چه خوشبخت است ، از آن بالا همیشه عشق بازی دیده است …
.
.
.
بریز ای نم نم باران دلم خون شد ز تنهایی
اسیر دردم ای باران چرا دردم نمی کاهی ؟
ببار ای قطره ی مرهم ، زبانم تشنگی دارد
به این دل خسته عاشق که او هم عالمی دارد
.
.
.
آمدن را از باران بیاموز …
رفتن را از دل من !
.
.
.
عشق لالایی بارون تو شباست ،
نم نم بارون پشت شیشه هاست ،
لحظه شبنم و برگ گل یاس ،
لحظه رهایی پرنده هاست ،
لحظه عزیز با تو بودنه ،
آخرین پناه موندن منه
.
.
.
باران یعنی تو برمی گردی …
الان داره بارون میاد …
.
.
.
زیر سایبون چشمات تو شبستون نگاهت ،
یه جایی گوشه اشکات مچ عشقتو میگیرم ،
بین پاییز و زمستون انتظار و نم بارون ،
میون نامهربونی تا بخوای برات میمیرم
.
.
.
نیا باران … عاشقانه اش نکن !
من و او ، ما نشدیم …
.
.
.
فیزیک بعدترها ثابت می کند در روزهای بارانی جای خالی آدم ها بزرگتر می شود …
.
.
.
سراپا خیس از عشق و باران …
در پاسخشان چه خواهی گفت اگر بپرسند : آستینت را کدامیک تر کرده است ؟
.
.
.
حالا تا بارون میگیره حس برگا رو میدونم …
.
.
.
عشق مانند بـــــاران است …
آنگاه که نیست همه آرزویش را دارند و وقتی هم که میاید همه میگریزند …
.
.
.
دنیای من همه جایش بارانی ست ؛
هر چه کمتر بدانی کمتر خیس خواهی شد …
.
.
.
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
پس از یک جستجوی نقره ایی در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم




تاریخ : شنبه 91/7/29 | 8:11 صبح | نویسنده : عبدالله اسدی

در روزگار قدیم تاجر ثروتمندی بود که چهار همسر داشت.

همسر چهارم را بیشتر از همه دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران قیمت پذیرایی می کرد. بسیار مراقبش بود و بهترین چیزها را به او می داد.



همسر سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار می کرد. نزد دوستانش او را برای جلوه گری می برد گرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او با مرد دیگری برود و تنهایش بگذارد.



واقعیت این بود که او همسر دومش را هم بسیار دوست داشت. او بسیار مهربان بود و دائماً نگران و مراقب مرد بود. مرد در هر مشکلی به او پناه میبرد و او نیز به تاجر کمک می کرد تا گره کارش را بگشاید و از مخمصه بیرون بیاید. اما همسر اول مرد زنی بسیار وفادار و توانا که در حقیقت عامل اصلی ثروتمند شدن او و موفق بودنش در زندگی بود. اما اصلاً مورد توجه مرد نبود. با وجود این که از صمیم قلب عاشق شوهرش بود اما مرد تاجر به ندرت وجود او را در خانه ای که تمام کارهایش با او بود حس می کرد و تقریباً هیچ توجهی به او نداشت.



روزی مرد احساس کرد به شدت بیمار است و به زودی خواهد مرد.


به دارایی زیاد و زندگی مرفه خود اندیشید و با خود گفت: من اکنون چهار همسر دارم ،اما اگر بمیرم دیگر کسی را نخواهم داشت، چه تنها و بیچاره خواهم شد ! بنابراین تصمیم گرفت با همسرانش حرف بزند و برای تنهاییش فکری بکند.



اول از همه سراغ همسر چهارمش رفت و گفت: من تو را از همه بیشتر دوست دارم و از همه بیشتر به تو توجه کرده ام و انواع راحتی ها را برایت فراهم آورده ام، حالا در برابر این همه محبت من آیا در مرگ با من همراه می شوی تا تنها نمانم؟



زن به سرعت گفت: "هرگز” ؛ همین یک کلمه و مرد را رها کرد.


مرد با قلبی که به شدت شکسته بود به سراغ همسر سومش رفت و گفت: من در زندگی تو را بسیار دوست داشتم آیا در این سفر همراه من خواهی آمد؟



زن گفت: البته که نه ! زندگی در این جا بسیار خوب است . تازه من بعد از تو می خواهم دوباره ازدواج کنم و بیشتر خوش باشم. قلب مرد از این حرف یخ کرد.


مرد تاجر به همسر دوم رو آورد و گفت: تو همیشه به من کمک کرده ای . این بار هم به کمکت نیاز شدیدی دارم شاید از همیشه بیشتر، میتوانی در مرگ همراه من باشی؟



زن گفت : این بار با دفعات دیگر فرق دارد. من نهایتاً می توانم تا گورستان همراه تو بیایم اما در مرگ … متأسفم !


گویی صاعقه ای به قلب مرد آتش زد. در همین حین صدایی او را به خود آورد: من با تو می مانم ، هر جا که بروی تاجر نگاهی کرد ، همسر اولش بود که پوست و استخوان شده بود. غم سراسر وجودش را تیره و تار کرده بود و هیچ زیبایی و نشاطی برایش باقی نمانده بود . تاجر سرش را به زیر انداخت و به آرامی گفت: "باید آن روزهایی که می توانستم به تو توجه میکردم و مراقبت می بودم…


 
در حقیقت همه ما چهار همسر داریم!

1- همسر چهارم که بدن ماست. مهم نیست چه قدر زمان و پول صرف زیبا کردن او بکنی وقت مرگ ،اول از همه او، تو را ترک می کند.


2- همسر سوم که دارایی ماست. هر چقدر هم برایت عزیز باشد وقتی بمیری به دست دیگران خواهد افتاد.


3- همسر دوم خانواده و دوستان ما هستند . هر چقدر صمیمی و عزیز باشند وقت مردن نهایتاً تا سر مزارت کنارت خواهند ماند.


4- همسر اول که روح ماست. غالباً به آن بی توجهیم و تمام وقت خود را صرف تن و پول و دوست میکنیم. او ضامن توانمندی های ماست اما ما ضعیف و تنها رهایش کرده ایم تا روزی که قرار است همراه باشد اما آن روز دیگر هیچ قدرت و توانی برایش باقی نمانده است.




تاریخ : چهارشنبه 91/7/26 | 8:35 صبح | نویسنده : عبدالله اسدی

جدیدترین اس ام اس ها با موضوع خداوند

خدای من “بهشتی ” دارد، نزدیک ، زیبا ، بزرگ

و به گمانم “دوزخی ” دارد ، کوچک، بعید

و در پی دلیلی ست که ببخشد ما را

گاهی به بهانه یک دعا . . .

.

.

.

متن زیبا در مورد خداوند

آرزو کن

گوشهای ” خدا ” پر است از آرزو و دستهایش پر از معجزه

شاید بزرگترین آرزوی تو کوچکترین معجزه ی ” خدا ” باشد . . .

.

.

.

یافته هایت را با باخته هایت مقایسه کن

اگر ” خدا ” را یافتی هر چه باختی مهم نیست . . .

.

.

.

به ” خدا ” گفتم : تو را چگونه میتوانم ببینم , ” خدا ” گفت :

تو من را نخواهی دید اما کسی را برات گذاشتم که نیمی ازمن است

” مادر “

.

.

.

اس ام اس خداوند

دلم گرم خداوندیست که با دستان من ، گندم برای یاکریم خانه میریزد

چه بخشنده خدای عاشقی دارم  که میخواند مرا با آنکه میداند گنهکارم

دلم گرم است ، میدانم بدون لطف او تنهای تنهایم برایت من ، خدا را آرزو دارم . . .

.

.

.

خدایا

گاهی تو را بزرگ می بینم و گاهی کوچک

این تو نیستی که بزرگ می شوی و کوچک

این منم که گاهی نزدیک می شوم و گاه دور . . .

.

.

.

پیامک خداوند

مواقع شادی ، ستایش “خدا”

مواقع سخت ، یافتن “خدا”

مواقع آرام ، پرستش “خدا”

مواقع دردناک ، اعتماد به “خدا”

و در تمامی مواقع تشکر از ” خدا ” را فراموش نکن . . .

.

.

.

پیامک با موضوع خداوند

خداوندا تو را سپاس

هر که به من میرسد بوی قفس میدهد

جز تو که پر میدهی تا بپرانی مرا . . .

.

.

.

خوشبخت? همان لحظه ا?ست که احساس می کن? خدا کنارت نشسته

و تو به احترامش از گناه فاصله م?گ?ر? . . .

 

.

.

.

شکر که خدا هست و او جبران تمام دلتنگی ها و مرهم تمام زخمهاست

هر وقت دلت خواست

مهمانش کن در بهترین جایی که او می پسندد

در قلبت  و به دستان خالی ات نگاه نکن

تو فقط خانه ی دلت را برایش نگهدار ، اسباب پذیرایی با اوست  . . .

.

.

.

خدایا

یا نوری بیفکن یا توری

ماهی کوچکت از تاریکی این اقیانوس می ترسد . . .

.

.

.

تنها یک سقوط است که جاذبه زمین مسئول آن نیست

و آن فرو افتادن در برابر پروردگار است . . .

 

.

.

.

الهی

سکوتم را نبین، دستانی خالی و دلی پر از گناه دارم

آن را پر کن و این را خالی . . .

.

.

.

در لحظه دلشکستگی ، دلت را به ” خدا ” بده

او بهترین مونس است

همیشه برای تو وقت دارد و هیچ گاه دل تو را نمی شکند . . .

.

.

.

پروردگارا

شادی امروزم را به خاطر نادانی دیروزم ازدست دادم

نادانی امروزم را بگیر تا شادی فردایم را از دست ندهم . . .

.

.

.

” خدایا ” مرا به چرایی خویش آگاه کن

تا بر چیستیه هر آنچه که دارم و بر نیستی هر آنچه که ندارم ننازم و ننالم . . .

.

.

.

در لحظه عاشقی ، خالق عشق را در نظر داشته باش

باید از عشق زمینی به عشق آسمانی رسید . . .

.

.

.

خدا آن حس زیبایی است که در تاریکی صحرا

زمانی که هراس مرگ میدزد سکوتت را

یکی همچون نسیم دشت میگوید “کنارت هستم ای تنها”

.

.

.

دلیل تنهاییم را تازه فهمیدم

وقتی محبت کردم و تنها شدم ، وقتی دوست داشتم و تنها ماندم

دانستم

باید تنها شد و تنها ماند تا ” خدا ” را فهمید . . .

.

.

.

میخوانمت در بلندی که خودت بلند ترینی

میخوانمت به مهربانی که خود مهربان ترینی

میدانمت به رحمتت که خودت رحیم ترینی

میدانمت به بزرگی که خودت بزرگترینی

همه این میخوانمت ها و میدانمت ها بهانه ای هست تا بگویم

” خدایا ” دوستت دارم

.

.

.

نداشته ها و تنهایی های کوچک با چیزها و آدمهای کوچک پر میشوند

نداشته ها و تنهایی های خیلی خیلی خیلی بزرگ ، فقط با ” خدا “

.

.

.

” خدایا ” تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم

تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم

تو را وفادار دیدم و بی وفایی نمودم ولی هر کجا که رفتم سرشکسته بازگشتم

تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم

اما…

تو مرا چه دیدی که همچنان بخشنده و توبه پذیر و مشتاق بنده ات ماندی ؟

.

.

.

” خدا ” فقط کسی رو به لبه ی پرتگاه زندگیش می رسونه

که میدونه قدرت پرواز رو داره

مشکلات زندگی دلیل پرواز است . . .

.

.

.

” خدا ” برنامه ی زیبایی برای زندگی شما دارد ، نگذارید که شیطان آن را زشت کند  . . .




تاریخ : چهارشنبه 91/7/26 | 8:8 صبح | نویسنده : عبدالله اسدی

با تمام وجود گناه کردم و در تکرار آن اصرار؛

اما! نه نعمتش را از من گرفت، نه گناهانم را فاش کرد؛

اگر اطاعتش را کنم چه می کند ...؟
.
.
.
.
گاهی وقتی کسی از زندگیتان می رود دارد به شما لطف می کند ؛ او فضایی خالی به جا میگذارد برای کسی که لیـــــــاقــــــت آنجا بودن را داشته باشد …
.
.
.
.
زندگی کن به شیوه خودت ...

با قوانین خودت ... !!!

مردم دلشان می خواهد موضوعی برای

گفتگو داشته باشند ...

برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی ...
چه خوب ... چه بد ... موضوع صحبتشان

خواهی شد ...!
پس زندگی کن به شیوه خودت ...

چه خوب ... چه بد ...
.
.
.
.
از آدم‌ها بگذر!

دلت را گنده‌تر کن …

ناراحت این نباش که چرا جاده‌ی رفاقت با تو همیشه

یکطرفه است …

مهم نیست اگر همیشه یکطرفه‌ای

شاد باش که چیزی کم نگذاشته‌ای

و بدهکار خودت، رفاقتت و خدایت نیستی ...
.
.
.
.
گاهی اوقات بی دلیل به دنبال مقصر میگردم ...

چون مقصر واقعی خودم هستم !
.
.
.
.
دلم را مبتلایت کرده بودم

خودم را خاک پایت کرده بودم

ندانستم که بی مهری وگرنه

همان اول رهایت کرده بودم !




  • بن تن | قالب وبلاگ | دنیای اس ام اس
  • aaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaa گالری عکس
    دریافت همین آهنگ

    قالب وبلاگ

    aaaaaaaaaaaaa
    آخرین قیمت گوشی موبایل